(فیلم Django Unchained 2012 – از انفجار و خون و خشم لذت میبرم… من تارانتینو هستم) چند کارگردان را سراغ دارید که در یک اثر سینمایی شخصیتی خلق کنند دندانپزشک، جایزه بگیر، متنفر از برده داری و با ریشه ای آلمانی؟ اصولا چند فیلم در تاریخ پربار هنر هفتم خلق شده اند که با وجود وسترن بودن قهرمان اصلی خود را نه یک آمریکایی میهنپرست و با معرفت و خانواده دوست بلکه یک سیاه پوست برده هفت تیر به دست نشان دهد؟ به راستی به فکر چه کسی خطور میکند حین تماشای یک اثر وسترن یک قطعه موزیک رپ پخش شود؟ و…. خب تمام این موارد ممکن میشوند اگر سکان هدایت فیلم را به دست (کوئنتین تارانتینو) بسپارید! از تارانتینو کمتر هم انتظار نمیرود.
او انگار به دنیا آمده تا مخاطبان را درسراسر دنیا شگفت زده کند و برایش فرقی هم ندارد سراغ وسترن برود یا جنایی یا اکشن رزمی یا حوادث دوران جنگ جهانی را روایت کند او کار خودش را انجام میدهد و مخاطبانش را هم به این موارد عادت داده است. (جانگو رها شده) به عنوان یکی از موفقترین آثارش (و به نظرم بهترین اثروی بین کارهای متاخرش) تمام ویژگی های برجسته تارانتینو را با هم دارد. میزانسن مولفه ای است که تارانتینو همواره نشان داده به آن پایبند است و دراین فیلم هم از آن بهره برده است.
مثلا در قسمتی که جانگو برای مجازات یک مجرم با اسلحه درحرکت است تارانتینو در نمایی مدیوم شات هم حرکت جانگو را نشان میدهد و هم در عمق تصویر زنانی سیاه پوست را مشاهده میکنیم! او با جزییات اینچنینی با نمایش یک نما ذهن مخاطب را قلقلک میدهد یا مثال دیگر بخش پایانی کار و جاییست که در حالیکه با فلاشبکی خاطره تلخ تکه تکه شدن برده ای سیاه به دست سگها را مشاهده میکنیم همزمان قطعه موسیقی از (بتهوون) توسط یک زن درحال نواخته شدن است و تارانتینو انسانهای نژاد پرست و بیرحم را هنرمندانه به باد انتقاد میگیرد!
تارانتینو باز هم ثابت میکند یک تکنسین کاربلد به تمام معناست. از همان آغاز فیلم و تیتراژ گرفته (پخش قطعه موسیقی کلاسیک انیو موریکونه که با نماهای لانگ شات عبور بردهها دردل بیابان تلفیق شده تا زومهای ناگهانی تصویر) تا سکانس معرکه معرفی دکتر شولتز(کریستوفر والتز) به مخاطب که از دل تاریکی با کالسکه خود و چراغی دردست سرنوشت جانگو (جیمی فاکس) را تغییر میدهد و تمام سکانسهای اکشن (جایگیری دوربین در لحظه کشته شدن دی کاپریو و نمایی که در آن ساموئل جکسون جنازه اربابش را درآغوش گرفته!
به همراه اسلوموشن هایی که نفس بیننده را درلحظه حبس میکنند به علاوه خونهایی که در تیراندازیها به در و دیوار پاشیده میشوند و تضاد رنگهای سفید و قرمز در قابهای فیلم) و همچنین خلق سکانسهای به ظاهر ساده اما کاملا فکر شده و جزیی نگر (همچون جلسه شبانه نژاد پرستان قبل ازحمله به دکتر و جانگو که اوج حماقت آنها را نشان میدهد یا سکانس طلایی گفتگوی چند نفره سر میز شام در عمارت کندی که ازنظر تعلیق و خفقان در زمره بهترینهای سینما جای میگیرد) همگی نشان از آن دارند که تاراننینو فیلم را سرپا، دیدنی و با هدف سرگرمی ساخته تا حتی مخالفان سینمایش هم نتوانند آنرا نادیده گرفته و حداقل یکبار فیلم را تا انتها تماشا کنند.
تارانتینو آنقدر موفق و امتحان پس داده نشان داده است تا کمپانی های عظیم فیلمسازی بودجه هایی نسبتا کلان را در اختیارش بگذارند و او هم آسوده خاطر خشم و نفرت خویش نسبت به ظالمان تاریخ را به تصویر بکشد. همانطور که در (لعنتی) درسینما (واقعا چه جایی بهتر ازسینما میتوانست ابهت پوشالی ژرمنهای مغرور را نابود کند؟) هیتلر و دوستانش رابه جهنم واصل کرد در این فیلم هم نژادپرستان بی فرهنگ را تکه و پاره میکند و کاخشان را هم منفجر میسازد تا کینه و نفرت خود را بدون هیچگونه ترس، خجالت یا محافظه کاری به کل دنیا اعلام کند. جانگو رها شده جدا از تمام این ویژگی ها شامل دو مورد از بهترین نقش آفرینی های مجموعه آثار تارانتینو هم هست.
کریستوفر والتز در نقش دکتر شولتز درخشان است. یک آدمکش حرفه ای خونسرد که شکیل لباس میپوشد. سنجیده و شمرده سخن میگوید و آداب اجتماعی را ازحفظ است و یک جنتلمن واقعی است اما در بزنگاه اصلی داستان از کوره دررفته و حمام خون به پا میکند! والتز با دقت و طراوتی منحصر به فرد به کارکتر دکتر روح دمیده و یک قاتل سمپاتیک را میسازد. نقش ماندگار دیگر هم کالوین کندی (لئوناردو دی کاپریو) است که به راستی یک هیولای مغرور سنگدل و به ظاهر متمدن است.
دیکاپریو مردی را که عاشق سلطه طلبی و خشونت است و در عین حال (الکساندر دوما) میخواند و از شورش برده ها هراس دارد را چنان باور پذیر نشان میدهد که از مرگش غمگین میشویم. شرارت در لحن گفتار، نوع نگاه و خنده های شیطانی او بروز پیدا میکند و با جنون آنی که دچار است مخاطب را هر لحظه آماده طغیان میکند. جانگو رهاشده وسترنی با طعم خود تارانتینو است که همچنان دیدنی و شورانگیز است. در زمانه ای که برخی از ستایش شده ترین آثار را بیش از یکبار نمیتوان تحمل کرد جانگو رهاشده یک موهبت است باور کنید…
همچنین ببینید: دانلود فیلم » دانلود فیلم ایرانی » نقد فیلم » وبلاگ