(بر باد رفته . Nebraska) فیلمهایی هستند که گویا ساخته شده اند برای اینکه تنها و درخلوت تماشایشان کنید… این حرف لزوما به این معنی نیست که آنها مناسب اکرانهای گسترده یا نمایش درجمعهای چند نفره نیستند اما به نظر تاثیری که هنگام نمایش در اوقات ساکت و بی هیاهو میگذارند بسیار بیشتر است. فیلمهایی که شاید برای همیشه جزیی از خاطرات ماندگار شما بشوند (تعداد اینچنین آثاری درزندگی هرفرد ممکن است به تعداد انگشتان یک دست هم نرسد). نبراسکا ساخته فراموش نشدنی و به یاد ماندنی (الکساندر پین) برخلاف لوکیشنهای غالبا سرد و خشکش فیلمی بسیار گرم و گیر است.
به واقع بزرگترین حسن نبراسکا تضاد بین بافت بصری فیلم (فیلمبرداری سیاه و سفید، بزرگ راهها وخیابانهای خلوت و ساکت و نمایش انسانهای کم حرف و گوشه گیر) با تاثیر نهایی است که بر مخاطب میگذارد. بدین معنی که برای مخاطبی که هنوز اثر راتماشا نکرده اشاره به نکات قبلی این حس را تداعی میکنند که نبراسکا میتواند یکی از آن فیلمهای روشنفکرانه جشنواره ای اعصاب خورد کن و حوصله سر باشد اما برای افرادی که برای دیدنش وقت گذاشته اند نتیجه به راستی میتواند کاملا بلعکس باشد. اصلی ترین دلیل این نتیجه گیری این است که مخاطب (در هرگوشه ای از دنیا و با هر نوع زندگی) بافرد یا افرادی همچون (وودی گرنت/بروس درن) مواجه شده و بدون شک از فرجام زندگی چنین فردی احساس ناامیدی و پریشانی کرده است.
وودی گرنت بسیار ملموس و آدمیزادی پرداخت شده است. چه در روایت کنونی فیلم که شاهد دوره پایانی زندگی او هستیم و چه با کدهایی که از گذشته و اعمالش دریافت میکنیم به او نزدیک شده و احوالش رادرک میکنیم. وودی گرنت گذشته به دردبخوری نه برای خود و خانواده نداشته است. تلاش بیهوده کنونی او برای کسب مبلغ زیادی پول (که ازهمان اول فیلم اشاره به جعلی بودن آن میشود!) تماما نشانه یک فرد شکست خورده و به ته خط رسیده است.
جدا از این ویژگیهای مهم ظاهر وودی را هم ناامیدانه به تصویر میکشد تا مخاطب با همان چند دقیقه ابتدایی از روی ظاهر هم به وودی اطمینان نکند. فردی با این کهولت سن و با این موهای بلند و نامرتب و لباسهایی که به هم نمیخورند و … اینکه در اوایل فیلم او که به همراه پسرش دیوید درست روبروی مجسمههای بزرگ سنگی رییس جمهورهای سابق آمریکا ایستاده و ساخت آنها را به تمسخر میگیرد!
اصلا تصادفی نیست. او اصولا با موفقیتها میانه ای ندارد. وودی کله شق و سراسر بازنده تنها در لحظات پایانی فیلم برای اندک لحظاتی و کاملا موقتی کلاهی برسر میکند که عبارت (برنده) روی آن نوشته شده است و پین این برنده بودن وودی را هم تماما به تلاش پسرش برای تغییر شرایط پدر مرتبط میکند. پین چند سکانس درجه یک و ماندگار خلق کرده است از جمله نخستین گپ پدر و پسری در کافه که در آن دیوید از پدرش (درمورد هدف و انگیزه والدینش برای بچه دار شدن میپرسد) یا سکانس قبرستان و خاطراتی که مادر خانواده از خانواده شوهرش برملا میکند و در نهایت وودی که پس از کلی تلاش و زحمت به آرزوی دیرینش (رانندگی با وانت جدید) میرسد و در شهر قدیمی برای لحظاتی کوتاه جولان میدهد از این دست سکانسهای طلایی نبراسکا به شمار می آیند.
نبراسکا سیاه و سفید و خلوت و آرام و کم سروصداست چون فیلم آشکارا مربوط به گذشته پیرمردی است که نشانی از طراوت و رستگاری و امید ندارد. گذشته ای که بنای دوران بعدی وودی و خانواده اش را ساخته قرص و محکم و پویا نیست (پس نیازی هم نیست در فیلم شاهد گرمای رنگ باشیم) همچون شهروندان شهر که یا مثل وودی پیر و بلا استفاده گشته اند و وقت میگذرانند یا همچون برادر زاده های او بیکار و بی هدف روزگار میگذرانند و برای مجازات به پاکسازی جاده مشغول هستند! نبراسکا نمایش یک زندگی پوچ و ترسناک است که هربیننده ای حین تماشای آن دعا میکند خود به چنین سرنوشت و عاقبتی نرسد. حس تلخ و ناخوشایندی که در تک تک لحظات فیلم جاری شده را نمیتوان فراموش کرد.. نبراسکا راحتما تماشا کنید.
همچنین ببینید: دانلود فیلم » دانلود فیلم ایرانی » نقد فیلم » وبلاگ