(The Dark knight Trilogy گاهی درخشان. گاهی ناامید کننده.) قبل از اینکه وارد بحث شویم اعتراف میکنم این پست بدون شک دشوارترین پستی است که درمورد آثار سینمایی نوشته ام. دشوار از آن جهت که (سه گانه شوالیه تاریکی) و خالق این مجموعه (کریستوفر نولان) در ایران جز محبوب ترین مباحث و پرطرفدارترین بخشهای سینمایی هر سایت و مجله و … مربوط به هنر هفتم هستند.
به واقع جناب نولان هم به مانند برخی از دیگر همکارانش (تارانتینو، پیتر جکسون، آرنوفسکی و غیره …) دارای طرفداران بعضا متعصب و کم طاقتی است که نقدهای منفی را تاب نمی آورند! جدا از این نکته مهم سه گانه بتمن جز محبوبترین و خاطرهانگیزترین مجموعه های سینمایی برای شخص خودم نیز هستند و با تمام کاستی ها و نقصهای موجودشان هنوز هم هر چند وقت یکبار هرقسمت را تماشا میکنم و از موهبت هایشان لذت میبرم.
اما همیشه در بخشی از ذهنم این مسئله وجود دارد که این سه گانه میتوانست خیلی بهتر و پخته تر از اینها باشد. میشد با کمی دقت و ظرافت متنی و اجرایی به فیلمهای چهار ستاره تبدیل شود و در قله کاری فیلمساز جای گیرد که متاسفانه این امر محقق نشد. مهمترین نقص این سه گانه (که بیشتر در قسمتهای دوم و سوم ) به چشم می آید مسئله ریتم حوادث داستان است.
به واقع برخلاف آثار زیادی که از کمبود بخش داستانی و محتوایی رنج میبرند و بی دلیل وقت بیننده را هدر میدهند و به اصطلاح عامیانه (کش دار) هستند دو قسمت آخر این مجموعه از جایی به بعد ناگهان شتابزده و عجلهای سعی دارند بیننده را مدام از حادثه ای به حادثه دیگر ببرند و به او فرصت لحظه ای استراحت و درنگ به مسائل فیلم را نمیدهند در (شوالیه تاریکی) تا قبل از دستگیری (جوکر) همه چیز معقول و حساب شده پیش میرود.
اما بعد از فصل درخشان تعقیب و گریز خیابانی و بازجویی همه حوادث سراسیمه از راه میرسند و بدین ترتین مثلا پتانسیل شخصیتی چون (هاروی دنت/دو چهره) هدر میرود و از او فقط یک انتقامجوی خشن و بی اعصاب میبینیم! آقای نولان همانطور که با عجله و سرعت غیر قابل هضم خود در (آغاز بتمن) از مانور روی شروری همچون (مترسک) که بدون شک از غنی ترین دشمنان بتمن نیز هست سرباززد و او را هم فدای ریتم غیر معقول داستانش کرد هاروی دنت را هم فدا میکند.
این نکته منفی نه تنها پس از دو فیلم نخست رفع نمیشود بلکه به شکل بدتری در (خیزش شوالیه تاریکی) هم نمود پیدا میکند چنانچه در این فیلم تا لحظه ملتهب رویارویی (بتمن و بین) داستان منظم و منطقی پیش میرود اما پس از آن و شکست بتمن به سرعت گاتهام و ساکنانش مقابل قدرت بین و نقشه های وی تسلیم میشوند و از دست هیچکس (ارتش و پلیس!) هم کاری بر نمی آید!
در این فیلم هم شتابزدگی فیلمنامه موجب میشود مسئله (آشوب در شهر و دادگاهی که برای مجازات سران شهر برپا میشود) کاملا سطحی و غیرقابا باور در بیاید. در حالی که آزاد شدن زندانیان خطرناک و جولان آنها در شهر (آنهم در شرایطی که پلیسها زیر زمین محبوس هستند) میتوانست بسیار ملتهبتر و پرداخت شدهتر نشان داده شود. جدا از این نکات شاهد قصور و کاستی های دیگری نیز هستیم که شاید فقط آقای نولان بتواند بدانها پاسخ دهد.
مثلا (مرگ ناگهانی و غیر منتظره بین با شلیک یک گلوله! امنیت پرواز ضعیف انتقالهای هوایی که در آن خبیثی چون بین با یک تغییر کوچک ظاهری میتواند به ساکنان هواپیما حمله کند. اختلاف سنی عجیب و غیر عقلانی تالیا (دختر راس الغول) با بین یا استفاده محدود و ضعیف از توانایی کارآگاهی بتمن در کل سه گانه که در تناقض با ماهیت اصلی اوست و ….) از این موارد گذشته بتمنهای نولان به عنوان آثاری اکشن و پر هزینه در برخی از سکانسهای اکشن نیز چنگی به دل نمیزنند به عنوان مثال جای تعجب دارد که کارگردانی که توانسته لحظاتی نفسگیر و دیدنی مثل (تعقیب و گریز بتموبیل و پلیسها در آغاز بتمن یا سرقت از بانک و حمله وحشیانه جوکر به کاروان محافظتی هاروی دنت در شوالیه تاریکی و تعقیب و گریزهای قسمت پایانی) را خلق کند در بسیاری از اکشنها اینچنین ضعیف عمل کند(تمامی نبردهای تن به تن بتمن با دشمنانش (جز نبرد با بین در قسمت پایانی) از نظر تدوین و جایگیری دوربین به شکلی هستند که نمیتوانند مهمترین وظیفه یک سکانس اکشن که به واقع هیجان زده کردن مخاطب هستند را اجرا کنند.
درگیری بتمن با افراد راس الغول در بخش انتهایی قسمت نخست. مبارزه بتمن با افرادی که از او تقلید میکنند و نبرد او با افراد جوکر در مهمانی و حتی مقابله بتمن و جوکر در حساس ترین بخش. شوالیه تاریکی از جمله مواردی هستند که با پرداخت مختصر و حداقلی به نوعی هدر رفته اند. نکته جالب توجه در مورد بتمن آن است که او جز ابر قهرمانانی است که بیشتر متکی به قدرت بدنی خویش و توانایی های فیزیکی خود است پس بیراه نیست اگر توقع داشته باشیم در زد و خوردها وجه ترسناکتر و مهیب تری از وی را شاهد باشیم.
(در این زمینه به نظرم بتمن زک اسنایدر باورپذیرتر و غیرقابلمهارتر ظاهر میشود!) کلام پایانی آن است که این سه گانه آنقدر امتیاز و ویژگی مثبت دارند که این نکات منفی شاید آنچنان به چشم نیایند اما باید قبول کنیم آثار بزرگانی همچون نولان نیز میتوانند چنین ضعفهایی داشته باشند و صرفا (متفاوت بودن و جدی بودن آثار ابر قهرمانی نظیر همین سه گانه) دلیل شاهکاربودن یا برتری آنان نسبت به دیگر رقبای خود نیستند.