دانلود فیلم سرخ پوست
- بهدست: سایت کد تولز
- دستهبندی: دانلود فیلم جدید 2019 و 98, کد تولز, کدتولز

دانلود فیلم سرخ پوست ایرانی نوید محمدزاده
فیلم ایرانی سرخ پوست دقیقا چیست ؟ با فیلمی در ژانر فرار از زندان مواجه هستیم اما با زاویه دیده جدیدی تعریف می شود از بازی فرا شخصیتی نوید محمد زاده می توان گفت این پسر یک رئیس زندان واقعی را در فیلم سرخ پوست می سازد این در حالی است که تجربه چنین نقشی را نداشته است و همچنین نقش بیش از سن او است اما تماشاگر اصلا احساس نمی کند در شخصیت رئیس زندان فیلم سرخ پوست تمام خشونت قلدوری عشق و مهربانی را در بازی تماشایی نوید محمدزاده یکجا می بینیم تا انتها با معرفی فیلم دیدنی سرخ پوست با ابزار وبلاگ همراه باشید.
فیلم سرخ پوست به انگلیسی به معنی The Warden یا film sorkhpost و محصول سال 1396 ایران است. فیلم ایرانی تحسین شده سرخ پوست فیلمیست که حال و هوای جدیدی به سینمای ایران تزریق کرده است هنوز تاریخه دقیقی برای دانلود فیلم سرخپوست نیما جاویدی در شبکه نمایش خانگی مشخص نشده است.
ماجرای فیلم ایرانی سرخ پوست دقیقا چیست ؟
نوید محمد زاده رئیس زندان در سال 1347 است که در حال ترفیع به رئیس شهربانی است و به تدریج در داستانک های سرخ پوست عاشق می شود
پریناز ایزدیار در حال کمک به زندانیان است که اتفاقا طرفدار شخصیت فراری از زندان است بله با یک فراری از زندان روبه رو می شوید اما داستان ما از سمت رئیس زندان روایت می شود
زندانی از زندان فرار می کند و ترفیع رئیس زندان قصه ما به خطر می افتد و بقیه ماجرا …
عکس پروفایل جدیدی که از فیلم سینمایی سرخ پوست منتشر شده که نوید محمد زاده را به همراه پریناز ایزد یار مشاهده می کنید » دانلود فیلم ایرانی سرخ پوست نوید محمدزاده ساخته نیما جاویدی 39 ساله
پیش از این دانلود فیلم هزارپا–دانلود فیلم سرو زیر آب –دانلود فیلم مغزهای کوچک زنگ زده–دانلود سریال هیولا برای دانلود و خرید قرار گرفت که اگر فیلمها و سریالهای ایرانی را دنبال می کنید پیشنهاد میکنیم این فیلم و سریال ها را نیز از کد تولز پیگیری کنید.
زمان در داستان فیلم سرخ پوست در سال 1347 می گذرد از نکات جالب توجه فیلم ایرانی سرخ پوست مشاوره از شخصی به نام تیمسار کوررنگی (رئیس زندان قصر دوران پهلوی) در دهه چهل است که به نیماجاویدی و نوید محمد زاده کمک فراوانی کرده است.نویسندگی و کارگردانی فیلم سرخ پوست بر عهده نیما جاویدی بوده است.
چنانچه سوالی در مورد فیلم ایرانی سرخ پوست دارید در همین صفحه فیلم بپرسید.همچنین می توانید برای مشاهده آرشیو و دانلود فیلم جدید و دانلود فیلم ایرانی جدید و بیشتر کلیک کنید.
مشتاقانه منتظره نظرات شخصی شما در مورد فیلم سرخ پوست با بازی نوید محمد زاد و کارگردانی نیما جاویدی هستیم.
دانلود فیلم سرخ پوست ایرانی نوید محمدزاده با لینک مستقیم
دانلود فیلم ایرانی سرخ پوست کیفیت انتخابی :❃: لینک خرید و دانلود قانونی
دانلود فیلم ایرانی سرخ پوست کیفیت BLURAY :❃: لینک خرید و دانلود قانونی 7,000 هزارتومان
دانلود فیلم ایرانی سرخ پوست کیفیت 1080hq :❃: لینک خرید و دانلود قانونی 6,000 هزارتومان
دانلود فیلم ایرانی سرخ پوست کیفیت 1080p :❃: لینک خرید و دانلود قانونی 5,000 هزارتومان
دانلود فیلم ایرانی سرخ پوست کیفیت 720p :❃: لینک خرید و دانلود قانونی 5,000 هزارتومان
دانلود فیلم ایرانی سرخ پوست کیفیت 480p :❃: لینک خرید و دانلود قانونی 5,000 هزارتومان
نقد و بررسی فیلم ایرانی سرخپوست
تحلیل فیلم ایرانی سرخ پوست شماره 1
فیلم سرخ پوست فیلمی سرگرمکننده و خوشساخت است که تماشاگر را راضی روانه منزل میکند. دو نکته در مورد این فیلم وجود دارد. یکی اینکه شما را با برخی نشانههای دهه ۴۰ آشنا میکند. دهه ۴۰ از دهههای مهم در تاریخ امروز ایران است، بهاین دلیل که مدرنیته طی آن وارد ایران میشود و تغییرات عجیبی را سبب میشود.
موسیقی پاپ، سینما، فوتبال و دستگاه ساواک در این دهه وارد کشور میشوند. همچنین، یکی از تغییرات مهم این دوره بزرگ شدن ناگهانی دولت است که تا قبل از آن نقش فرعی در اداره امور کشور داشت. عجیب است که در سینمای ایران، فیلمهای بسیار معدودی به دهه ۴۰ پرداختند که یکی از آنها همین فیلم «سرخ پوست» است و دو فیلم دیگر هم فرزند صبح و مانی میباشند. باد مدرنیته آنقدر شدید بود که هنوز هم این تغییرات حس میشوند.
نشانههای دهه ۴۰ در فیلم، ماشین ژیان است که سال ۱۳۴۷ برای اولین بار وارد ایران شد و ماجرای سرخپوست و مرد ثروتمند و اصلاحات ارضی از نشانههای دوره مذکور در فیلم است که نشانههای درست و دقیقی هم هست.
مشخص نیست که طی ۲ ساعت چه اتفاقی میافتد که سرگرد تا این اندازه به مددکار دل میبازد که علیرغم تمایلش به پست و منصب جدید، تصمیم دیگری میگیرد. از دیالوگهای ردوبدل شده میان سرگرد و مددکار میفهمیم که این اولین برخورد آنهاست. بهعلاوه، بازی خانم ایزدیار هنوز در پوسته است و چیزی را منتقل نمیکند. به عبارتی، پریناز ایزدیار در این فیلم پوسته خود را نشکسته و بازی متفاوتی از خود ارائه نداده است.
اما بازی «نوید محمدزاده» در این فیلم بسیار خوب است و این درخشش شاید به خاطر فاصله گرفتن او از شمایل قبلیاش باشد. فیلمبرداری «بهمنش» هم بسیار عالیست و تصاویر خوبی را در فیلم نشانمان میدهد.
تحلیل فیلم ایرانی سرخ پوست شماره 2
آنچه فیلم را در وهله اول جذاب میکند مفهومی به نام فقدان است. مخاطب با یک امر مفقود مواجه است و به همین دلیل از لحظه ابتدایی تا انتهای فیلم، برای جستجو و کشف آن، با حضور قلب و حضور ذهن فیلم را دنبال میکند. میل همواره معطوف به امر مفقود است و مادامی که این میل کار کند، سینما نیز کار میکند. فیلم جذاب است، اما به اندازه جذابیتش بینقص نیست و ما شاهد ایراداتی در فیلمنامه و درام فیلم هستیم.
این فیلم در نماها، قاببندی، حرکت دوربین و حرکت بازیگران بسیار شبیه سینمای آمریکاست. در سینمای ما نیز به دلیل تعدد بازیگران و نوع درگیری و چالش فیلم کمنظیری است.
یکی از ضعفهای فیلم این است که میل شدید سرگرد به خانم مددکار طی چه فعل و انفعالاتی به وجود میآید، چرا که میل سرگرد به پست و مقام اگر از این میل بیشتر نباشد کمتر هم نیست، درحالیکه این میل در انتهای داستان رها میشود. چطور یک سرگرد نتیجه گرا به یک سرگرد تکلیف گرا مبدل میشود؟
اعتقاد دارم یک شخصیت پویا که میخواهد از وضعیت ایستا خارج شود نیازمند نیروی محرکهایست که من آن را در فیلم نمیبینم.
(بخشی از نقد دارای اسپویل است)
نیما جاویدی در سرخپوست سعی میکند تا از همان ابتدا با روایتی سرراست و به دور از هرگونه پرداخت به نکات حاشیه ای و زائد داستان خود را تعریف کند و شخصیت اصلی فیلمش (نعمت جاهد / نوید محمد زاده) را به مخاطب معرفی نماید. پس به همین دلیل سرخپوست از همان نما ابتدایی درتلاش است تا مخاطب را با فضا بسته ای بنام زندان که قرار است تمام حوادث فیلم در آن به وقوع بپیوندد آشنا کند. سرخپوست با نمایی مدیوم لانگ از حیاط زندان آغاز میشود که در این قاب شاهد حضور چوبه داری بزرگ و قدیمی هستیم و همچنین ماموران زندان را نیز در حال تلاش برای از جا در آوردن آن مشاهده میکنیم.
باران در حال بارش است و چند جعبه فلزی که چوبهای آتش گرفته در آن قرار دارند را هم در عکس داریم. دوربین به آرامی خود را عقب میکشد و درحالیکه ماموران همچنان شاهد انجام وظیفه زبر باران هستند عنوان فیلم بر صفحه نقش میبندد. سرخپوست در همین نما ابتدایی به مخاطب هشدار میدهد این اثری است در رابطه با مرگ و زندگی. در ادامه و هنگامی که قرار است نام عوامل فیلم نیز برای مخاطب آشکار شوند دوربین سرخپوست نماهایی مشابه از راهرو. سلول و دیگر بخشهای زندان میگیرد.
در حالیکه بنا به جابجایی زندان ماموران مشغول انتقال و جمع آوری وسائل هستند. این امر به مخاطب تاکید میکند محیط زندان و به طبع جزییات داخلی آن نقش مهمی در فیلم ایفا میکنند. به واقع چشم مخاطب در همان دقایق ابتدایی با محل اصلی رخداد حوادث آشنا گشته و یک معرفی کوتاه و مختصر شکل میگیرد. معرفی ابتدایی زندان با نمایی که در آن شاهد تلاش ماموری برای جدا کردن آنتن تلویزیون است به پایان میرسد. نمایی که خبر از قطع ارتباط افراد داخل زندان با محیط و زیست خارج از آن را میدهد. این نما به نمایی از تصویر بد و مخشوش فیلمی که در تلویزیون دفتر اصلی درحال پخش است کات میشود تا عدم ارتباط با بیرون تفهیم شود.
سرخپوست پس از این مقدمه و فضا سازی بصری فکر شده وارد ماموریت اصلی خود میشود: جاهد به عنوان مسئول زندان و شخصیت محوری اثر خوشبختانه پرداختی ملموس و قابل باور دارد. فیلمنامه سرخپوست از ارائه تصویری تخت و یکدست و کلیشه ای از یک نظامی دوران شاهنشاه پرهیز میکند و موفق میشود از جاهد یک انسان بسازد. او فردی است با اعتماد به نفس. مصمم و جدی که انجام وظیفه را در اولویت میداند چنانچه در همان دقایق ابتدایی حضورش با مامور زیر دست خود در مورد نحوه انتقال و مدیریت زندانیان سخن میگوید. به فکر طراحی و ساخت چوبه دار جدید برای مکان مورد نظر است و به جزییات کار دیگران نیز واقف است (همچون زمانی که به ماموران در مورد از جا کندن بلندگوها تذکر میدهد)
همچنین جاهد به عنوان فردی که دارای قدرت است و در موضع بالا دست قرار دارد رفتاری محترمانه و انسانی نیز با زندانیان دارد: به عنوان مثال هنگامی که با پیر مرد زندانی در مورد ساخت چوبه دار صحبت میکند به او وعده پاداش و مرخصی میدهد یا هنگامی که به اتاق پزشک زندان سر میزند به یک زندانی کمک میکند تا از جا بلند شده و راه برود. اما همانگونه که در بالا نیز اشاره شد او فردی است که همچون یک نظامی وفادار و اصیل انجام وظیفه و احترام به قانون را در اولویت میپندارد. چنانچه در دیالوگی خطاب به پیرمرد زندانی اینچنین دیالوگ میگوید: افرادی که بالا دار میروند مردم عادی هستند؟ دیالوگی که اشاره میکند جاهد قانون را بالاتر از انسانیت میداند و از نظر او هر شخصی کارش به لحظه اعدام برسد در نهایت میبایست دنیا را ترک گفته و به آغوش مرگ فرستاده شود. به واقع گویا او با جزییات کاری ندارد و تنها یک کلیت واحد را میشناسد و بدان پایبند است.
جدا از تلاش تحسین برانگیز فیلمنامه در معرفی شخصیت، بازی متفاوت و جذاب محمدزاده نیز به این امر کمک میکند. محمد زاده برخلاف برخی نقشهای قبلی خود با آرامش و شمرده شمرده سخن میگوید. جملات کاملا واضح و با فاصله گذاری ادا شده و همچنین حالت صورت نیز جدی و تاحدودی خشک و کم انعطاف است. نوع نگاه و چشمان محمد زاده در راستا یک نظامی مقتدر و باتجربه مصمم و دارای آرامش و اعتماد به نفس جلوه میکند. محمد زاده در نوع راه رفتن نیز متفاوت با نقش آفرینی های قبل عمل میکند. نوعی صلابت در گامهای او نمایان است و هنگامی که نیز در جایی ایستاده و سکوت میکند هم موفق میشود تصویری خط کشی شده و منظم از یک مسئول نظامی را نمایش دهد.
در ادامه و هنگامی که بحث ارتقا شغلی او نیز مطرح میشود (ارتقا از ریاست زندان به ریاست شهربانی) بازهم شاهد تصویری قابل باور و انسانی از او هستیم. جاهد بنا به موقعیت شغلی از ابراز حس رضایت و خوشحالی خود در جمع پرهیز میکند .سپس به اتاق پشتی رفته و او را در نمایی تکنفره مشاهده میکنیم که مشغول رقص و شادمانی و ابراز احساسات میشود. هرچند در این نما حضور صدا ناشی از زنگ تلفن (تلفنی که خبر از گم شدن زندانی بنام سرخپوست را میدهد) تضاد معنا داری را در اثر جاری میکند. از طرفی در تصویر شاهد رقص و خشنودی جاهد هستیم و از طرفی صدا زنگ تلفن مدام به گوش میرسد تا سرخپوست به درستی مخاطب را با رویارویی با شرایط بحرانی آماده سازد.
پیرنگ اصلی اثر با بحث گم شدن یک زندانی (احمد سرخپوست) رنگ تعلیق به خود میگیرد. از طرفی مخاطب بنا به مسئله جابه جایی زندان به ساختمانی دیگر و ازدحام کاری ماموران احتمال فرار موفقیت آمیز او را میدهد و از طرفی با توجه به جدیت کادر زندان و نشانه های کوچک تصویری احتمال ماندن و مخفی شدن او در محیط زندان مطرح میشود. سرخپوست از این مرحله به بعد جاهد را وارد چالشی سخت و ملتهب میکند (به واقع فرار کردن یک زندانی اعدامی میتواند به کل موقعیت شغلی او را خراب کرده و همچنین به اعتبار و سابقه موفقش صدمه میزند)
در نمایی از فیلم جاهد پس از مطلع شدن از خبر گم شدن احمد سرخپوست در مقابل ماکتی از زندان قرار میگیرد. دوربین در این نما از زاویه پایین او را شکار میکند. در این نما به نوعی شاهد موقعیت برتر و مسلط محمد زاده بر ماکت (موقعیت مخفی شدن سرخپوست) هستیم. این نما خبر از عزم جدی جاهد و اعتماد به نفس او در حل کردن ماجرا میدهد. در نما بعدی دوربین به شکل متضاد با نما قبلی نمایی بسته از ماکت زندان میگیرد با زاویه از بالا. نمایی که جزییات و تو در تو بودن زندان را تفهیم میکند.
عملیات جستجو در زندان آغاز میشود. مدد کار سرخپوست (کریمی / پریناز ایزدیار) نیز برای ارائه پاره ای از توضیحات در مورد پرونده به داستان اضافه شده و متاسفانه در ادامه فیلم دچار افت میشود. اول آنکه با توجه به حساسیت موضوع و همچنین توانایی احمد سرخپوست در مخفی شدن نیاز بود تا عملیات جستجو جدی تر گرفته شده و شاهد حضور نیروهای امنیتی بیشتری در محیط بسته زندان باشیم. چنانچه در بخش پایانی اثر و با تماسی تلفنی شاهد حضور پر تعداد دیگر ماموران نیز هستیم. به طبع حضور انبوه ماموران (پس از کار انتقال دیگر زندانیان به محل جدید) میتوانست عملیات جستجو را تسریع بخشد و بر آسودگی خاطر جاهد بیفزاید. اتفاقی که متاسفانه دیر رخ میدهد تا سرخپوست در تصویر کردن تلاش همگانی برای یافتن فرد مذکور تنبل عمل کند.
همچنین در برخی نماها شاهد کم کاری تعجب برانگیز در بحث نمایشی هستیم همچون سکانسی که در آن جاهد و کریمی در موتورخانه زندان مشغول گشتن هستند. با صدا بلند حرف میزنند و آرام با چراغ قوه مشغول یافتن مکان مخفی شدن سرخپوست هستند. آشکارا چنین روش جستجویی هر فرد پنهان شده ای را از عملیات جستجو آگاه کرده و او را از محیط دور خواهد کرد.
همچنین رابطه میان جاهد و کریمی اگر چه دارای برخی جزییات دلنشین و مینیمال جذاب است (همچون زمانی که در نمایی تکنفره شاهد حضور ایزدیار در راهرو زندان هستیم و موسیقی آرامش بخشی توسط جاهد در بلندگوها پخش میشود) اما این رابطه نیز در کل دچار نقص میشود. اول آنکه در فیلم مشخص نمیشود که علاقه جاهد به خانم مددکار چگونه و با چه پیش زمینه ای شکل گرفته است.
در ابتدا متن اشاره شد که سرخپوست اثری است در رابطه با مفهوم مرگ و زندگی. پس به همین دلیل زندان کنونی (و چوبه داری که حضورش در برخی نماها تکرار میشود) برای تخریب آماده میشود و گویا قرار است به منظور افزودن به محیط فرودگاه این عمل رخ دهد. فرودگاه در مقابل زندان به نوعی میتواند نشانه غلبه آزادی و رهایی بر مرگ و خفقان و حبس باشد. جاویدی در داستانش از تخریب زندان و گسترش فرودگاه سخن به عمل می آورد تا به مخاطب اشاره کند جستجو برای یافتن یک زندانی بیگناه میتواند در نهایت منجر به نجات و رستگاری او نیز باشد. پیشنهادی که همچون شمشیر دو لبه ای هم به نفع و هم برضد فیلم است.
از آن جهت که در طول فیلم تصویر انسانی و باور پذیری از محمد زاده ارائه میدهد این تصمیم میتواند به نوعی منطقی جلوه کند (اشاره مددکار و پیر مرد روستایی بر بیگناهی احمد سرخپوست و تنها و بی یاور بودن او در مقابل دستگاه قضایی) نیز به این امر کمک ویژه ای میکند. از طرف دیگر با توجه به اهمیت جاهد به انجام وظیفه و همچنین پیشرفت جایگاه شغلی و ارتقا پست این تصمیم کمی دچار نقصان و مشکل میشود. به واقع سرخپوست در دقایق انتهایی مخاطب را بر سر دوراهی سخت و چالش برانگیزی قرار میدهد و انتخاب جاهد نیز به همان اندازه که میتواند موافق داشته باشد به همان اندازه نیز میتواند دافعه برانگیز و احساسی و غیر منطقی جلوه کند.
در نهایت و درحالیکه نمای پایانی را از زاویه دید احمد سرخپوست مشاهده میکنیم فیلم موفق میشود هر دو حس را منتقل سازد. هنگامی که احمد سرخپوست شاهد حضور جاهد و ….. در اطراف محل اختفا خود است ترس و تعلیق همزمان بر او و مخاطب فائق آمده و تصویر دیگر افراد در نما از بین چوبهای چوبه دار ( لهره آور) جلوه میکنند اما پس از تصمیم جاهد و حرکت ماشین در حالیکه همچنان از زاویه دید احمد سرخپوست ناظر ماجرا هستیم و از فاصله اندک میان تکه چوبها عظمت بیایان را مشاهده میکنیم همزمان نور گرم و امید بخش آفتاب نیز بر چهره او میتابد و نوعی (حس رهایی و رستگاری) برای مخاطب تداعی میشود.
همچنین ببینید: دانلود فیلم » دانلود فیلم ایرانی » سریال » وبلاگ