نقد فیلم the hunt 2012: هرگز به یک گوزن شلیک نکن
- بهدست: سایت کد تولز
- دستهبندی: دانلود فیلم جدید 2019 و 98
- برچسبها: نقد فیلم
(هرگز به یک گوزن شلیک نکن . The Hunt) در حالیکه در فصل پایانی فیلم درخشان (شکار) با توجه به مقدمه چینی، سیر اتفاقات و نتیجه گیری نهایی داستان انتظار پایانی خوش را میکشیم با شلیک یک گلوله برای چندمین بار در فیلم حس تلخ نا امنی و نا امیدی وجودمان را فرا میگیرد. تیری شلیک میشود و پس از آن لوکاس (مدس میکلسن) هم به مانند مخاطب فیلم بهت زده تصویری گنگ و مبهم از فرد شلیک کننده میبیند و تمام!
شکار با پایان بندی هوشمندانه و فراتر از انتظارش پازلی را که از ابتدا کاملا حساب شده سرهم کرده را تکمیل میکند. در فیلم شکار گویا سرمای محیط و برف و بارانهایی که میبارند برروح و جان ساکنان شهر هم اثرگذاشته اند تا آنها به راحتی و با یک تهمت (که حتی هیچ کس در شهر توانایی اثبات آن را هم ندارد!) بتوانند یکی از بهترین و شریفترین دوستهای خود را پس بزنند و او را به مرز جنون برسانند.
شکار اثری تماشایی است که از ترسهایی میگوید که انسان همواره سعی در پنهان کردنشان دارد. این فیلم از حس شک و بدبینی میگوید که ممکن است از یک رابطه عادی بین کودک و بزرگسال شکل بگیرد. هرچند آقای (توماس وینتربرگ) به عنوان خالق اثر با نشانه هایی که از شخصیت لوکاس میدهد (به عنوان مثال محبوب بودن وی نزد اهالی شهر و کودکان مهدکودک، پایبند بودنش به مسائل اخلاقی به ظاهر کوچک اما با اهمیت مثل تذکر به دختر کوچک و همچنین تذکر به پسر خویش مبتنی بر احترام گذاشتن به مادرش درحالیکه او و همسرش مدتهاست از هم جداشده اند) به مخاطب اطمینان میدهد که او فرد درستکاری است و قضاوت دیگران به کل اشتباه است اما بحران از نقطه ای آغاز میشود که در فیلم رفته رفته شاهد هجمه و حرمت شکنی هایی از طرف اهالی شهر به لوکاس هستیم.
حین تماشای فیلم مدام از خود خواهید پرسید لوکاس به عنوان فرد شریف و بیگناه تاکجا تحمل دارد و تاکجا با این قضاوتها مدارامیکند؟ اما از آنجا که خوشبختانه وینتربرگ موفق میشود از لوکاس یک انسان واقعی بسازد با تمام فراز و فرودهای یک انسان شکننده پس درست در همانجایی که انتظارش را میکشیم شاهد طغیان و خشم و خروش لوکاس هستیم و درمقطع پایانی فیلم او از این حیث حسابی به اصطلاح دلمان را خنک میسازد.
شکار البته همانطور که در ابتدای پست هم اشاره شد با پایان پر تعلیق و نیشدارش باردیگر یادآور میشود انسان به عنوان موجودی متناقض. مسئله ساز و پر چالش هیچگاه آرام نمیگیرد و همواره در تکاپو برای دست یافتن به بحرانهای جدید است. مدس میکلسن که در این سالها با ایفای نقش در سریال (هانیبال) حسابی سر ذوقمان آورد در نقش مردی که از یک شرایط عادی و طبیعی دچار تشویش و اضطراب و بحرانهای روحی میشود در نقش لوکاس درخشان و فراموش نشدنی ظاهر میشود.
به عنوان مثال در سکانسی که بیرحمانه از کارکنان فروشگاه کتک میخورد و بعد برای انتقام بازمیگردد یا آن فروپاشی ناگهانیش را به یاد بیاورید و در مقابلش سکانهای گفتگو محور بعضا دونفره که بین او و دوستانش شکل میگیرد. میکلسن در تمام این وضعیتهای متفاوت و دشوار با آن صدای دلهره آور و با آن نگاههای نافذ خویش و با آن متانت و پختگی که همیشه از او سراغ داریم در هر سکانسی که حضور دارد چشمها را مات و مبهوت خویش میکند.
شکار با داستان درگیر کننده اش با لوکیشنهای چشمنواز و آرامش بخش خود و با تیم بازیگری یکدستش تجربه ای خوش را برای بیننده رقم میزند و به اویادآور میشود سینما هنوز نفس میکشد.
همچنین ببینید: فیلم » فیلم ایرانی » نقد فیلم » وبلاگ